کد مطلب:28272 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:131

مصقلة بن هبیره












1407. امام علی علیه السلام - در نامه اش به مصقلة بن هبیره -: خبری از تو به من رسیده كه اگر چنان رفتاری از تو سر زده باشد، رفتار ناشایستی را مرتكب شده ای. خبر رسیده است كه ثروت مسلمانان را میان كسانی از بادیه نشینان قبیله بكر بن وائل كه از تو درخواست احسان و نیكی كرده اند، تقسیم كرده ای.

پس سوگند به آن كه دانه را شكافت و انسان ها را بیافرید و دانش او نسبت به هر چیز، فراگیر است، اگر این سخنْ درست باشد، ارج خود را نزد من سبك یابی. پس حقوق پروردگارت را سَبُك مشمار و دنیایت را با خرابی دین و از میان بردنش اصلاح مكن كه از این گروه باشی، "الْأَخْسَرِینَ أَعْمَلاً الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا؛[1] زیانكارترینِ مردم، كسانی اند كه كوشش آنها در زندگی دنیا به هدر رفته و خود می پندارند كه كار خوب انجام می دهند".[2].

1408. امام علی علیه السلام - در نامه اش به مصقله -: پس از حمد و سپاس خداوند؛ از بزرگ ترینِ خیانت ها، خیانت به امّت است، و بزرگ ترین دغلكاری بر مردمان یك شهر، دغلكاری پیشوای آنان است. نزد تو از مال مسلمانان، پانصد هزار [ سكّه ]است. آن را در هنگامی كه فرستاده من نزد تو می آید، برایم بفرست؛ وگرنه، وقتی نامه ام به تو رسید، نزد من بیا؛ چرا كه به فرستاده ام گفته ام كه پس از وارد شدن بر تو، رهایت نكند، مگر آن كه اموال را بفرستی. والسلام علیك![3].

1409. الغارات - به نقل از ذهل بن حارث -: مصقله مرا به محلّ اقامت خود فرا خواند و غذایی آماده ساخت و خوردیم. سپس گفت: به خدا سوگند، امیرمؤمنان، این ثروت ها را از من می خواهد و من بر آن، توانایی ندارم.

[ ذهل گوید:] به وی گفتم: اگر مایلی، یك هفته دستور را به اجرا نگذارد تا ثروت ها را گردآوری كنی.

گفت: به خدا سوگند، نمی خواهم آن را بر خویشاوندانم تحمیل كنم یا از كسی درخواست نمایم.

سپس گفت: بدانید به خدا قسم، اگر پسر هند یا پسر عفّان، آن ثروت را مطالبه می كرد، آن را برای من واگذار می نمود. عثمان را ندیدی كه چگونه [ در حكومتش ]صد هزار درهم از مالیات آذربایجان را هر ساله به اشعث بن قیس بخشید؟

ذهل گوید: گفتم این مرد (علی بن ابی طالب علیه السلام، بدین رأی معتقد نیست و چیزی را به تو نبخشد.

لحظاتی ساكت شد و من هم سكوت كردم. یك شب از این گفتگو نگذشت كه مصقله به معاویه پیوست. خبر به علی علیه السلام رسید. فرمود: «چه شده است او را؟ خدا او را نابود سازد! مانند سروران، رفتار كرد و مانند بردگان، گریخت و مانند اهل فجور، خیانت ورزید. بدانید كه اگر او برای گردآوری ثروت ها به پا می خاست و ناتوان می شد، بر حبس او نمی افزودیم. اگر چیزی نزد او می یافتیم، ضبط می كردیم و اگر ثروتی نزد او نمی جُستیم، او را رها می كردیم».

آن گاه به سوی خانه مصقله رفت و آن را خراب كرد.[4].









    1. كهف، آیه 104 - 103.
    2. أنساب الأشراف: 389/2، نهج البلاغة: نامه 43.
    3. تاریخ الطبری: 129/5، شرح نهج البلاغة: 145/3، الغارات: 364 /1.
    4. الغارات: 365/1، تاریخ الطبری: 129/5، تاریخ دمشق: 7450/272/58.